ساعت 4:30 صبح روز دوشنبه دوم آذر
هوس کردم کمی بنویسم تعجب نکنید مدتی که کمی سحر خیز شدم از اخرین مطلبی که نوشتم مدت زیادی گذشته تقریبا 5 ماه تو این مدت اتفاقات زیادی افتاده نمی دونم از کجا شروع کنم ام م م م م م م م م آها..... امتحانات ترم قبل بد نبود تونستم معدل افتضاح ترم اولم کمی جبران کنم شرایط سختی بود اون روزها مصادف با حوادث انتخابات بود و امتحان هامون به عجیب ترین شکل ممکن برگزار شد اوضاع عجیبی بود تاریخ جلسات امتحان تند و تند عوض می شد التهاب فضای تهران درگیریهای خیابانی و . . . . وقتی اون روزها یادم میاد مو به تنم سیخ میشه شاید نشه خیلی در باره وقایع سیاسی نوشت اما درسهای بزرگی از اون حوادث گرفتم. جالب تر میشه اگه بدونید دقیقان هم زمان با اون اوضاع قاطی سیاسی و امتحانی و امنیتی من داشتم دنبال استاد راهنما برای پایان نامه می گشتم بعد از این که قضیه گرفتن استاد راهنما خارج از دانشگا منتفی شد دیگه مجبور شدم قید پژوهشگاه پلیمر رو بزنم ازبین اساتید دانشگا خودمون دکتر نفیسی و دکتر پناهی و دکتر امیری اساتیدی بودن که زمینه کاریشون به نظر من جالب اومد درباره دکتر امیری ودکتر نفیسی قبلا مطالبی نوشتم.
دکتر امیری ظرفیت تعداد دانشجوی ارشد شون تکمیل شده بود و فقط دو تا گزینه برای انتخاب داشتم دکتر پناهی و دکتر نفیسی. خیلی دو دل بودم انتخاب سختی بود چون هر دوشون از بهترین اساتید پژوهشی دانشگا بودن و زمینه کاری هر دو جالب بالاخره بعد از کشمکش های ذهنی زیاد و مشورت با دوستان و اساتید دیگه تصمیم گرفتم با دکتر نفیسی صحبت کنم . نمی تونید تصور کنید چه شرایط سختی رو تحمل کردم از طرفی امتحاناتم از طرفی جو ملتهب انتخابات و بدتر از همه اینکه دکتر نفیسی قصد سفر به آمریکا داشت و برای اینکه بتونم با ایشون صحبت کنم وقت زیادی نداشتم در نهایت بعد از ملاقات و اسرار زیاد من تونستم موافقتشون جلب کنم خیلی خوشحال بودم قافل از اینکه این تازه شوع دردسرهای پایان نامه بود. اینجاست که شاعر میگه :
الا یا ایها الشیمیست که میگردی پی موضوع و استاد ها که پایان نامه آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها به طیف UV و FT اش کاخر صبا زان طره بگشاید زتاب جعد BSA چه خون افتاد در دلها مرا در آزمایشکاه دانشگا چه امن و عیش چون هردم جرس فریاد می دارد که بربندید دستگاه ها و محلولها به محلول پروتئین روپوش رنگین کن گرت استاد می گوید که شیمست بی خبر نبود ز راه و رسم تحقیق ها شب تاریک و بیم Curve Fitting و K Bonding دلم می آزرد هردم کجا دانند حال ما سبکباران کنکورها همه کارم ز خودکامی به ناکامی کشید اخر نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محلولها
تفسیره شعرو بعدا می نویسم در ضمن ماجراهای شیرینه دیگه ای هم هست که راجع به اونا هم می نویسم الان باید کم کم آماده شم برم دانشگاه باید برای فردا وقت آزمایشگا بگیرم.
|