19 سالم بود که تحصیلات رسمیام را در رشته هنر از دانشگاه ییل ایالات متحده آمریکا به پایان بردم و برای فراگیری نقاشی و مطالعه در سبکهای مختلف و پژوهش در کار نقاشان بزرگ و مشاهده نقاشیهای آنها به اروپا سفر کردم. مدتی در انگلیس به نقاشی پرداختم تا آنکه شور و هیجان مردم مرا به جای دیدن هنر به تماشای آزمایشگاههای الکتریسیته و مغناطیس کشاند.
مایکل فارادی (1791-1867) همان پسر نعلبند انگلیسی به تازگی کارهای اورستد دانمارکی، آمپر فرانسوی، اهم آلمانی و... را در انجمن سلطنتی لندن به نمایش گذاشته بود.
من چنان تحت تاثیر محیط علمی انجمن و علاقه به یاد گرفتن و یاد دادن فارادی قرار گرفتم که نقاشی و هنر که برای آنها رنج سفر در آمریکا و اروپا را کشیده بودم فراموش کردم و عشق به الکتریسیته و مغناطیس همه وجودم را فرا گرفت؛ به طوری که توانستم تلگراف مغناطیسی بسازم. من در یکی آزمایشها دیدم وقتی از سیمپیچی بگذرد آن جریان برق سیمپیچ که درون آن هسته آهنی بود به یک مغناطیس تبدیل میشود که میتواند اجسام آهنی را جذب کند. این آزمایش الهامبخش من در اختراع تلگراف بود. تلگرافی که من ساختم یک دستگاه ساده فرستنده و گیرنده بود. فرستنده از یک سیمپیچ مولد برق (باتری) و سیمهای رابط و یک کلید قطع و وصل است. این کلید یک اهرم فلزی است که میتواند حول محوری بالا و پایین رود.
اگر بر شستی این کلید فشار وارد کنیم جریان برق میتواند از یک رشته سیم که به خط هوایی معروف است بگذرد. اگر انگشت را از روی شستی برداریم فنری اهرم را به حالت اولیه برمیگرداند و جریان را قطع میکند. گیرنده یک آهنربای الکتریکی است که در مقابل آن یک تیغه آهنی قرار دارد. نوک این تیغه آهنی یک سر قلم است که میتواند علامتهایی را روی نوار کاغذی که از مقابل آن میگذرد رسم کند یا روی سندانی ضربه نزند و صدا به وجود آورد.
مولد برق، جریان یکطرفه تولید میکند و قطب مثبت آن به وسیله سیمی (سیم تلگراف) به فرستنده متصل میشود. طرف دیگر مولد را با رشته سیم دیگری به سیمپیچ گیرنده مربوط کردم. برای اتصال سر دیگر سیمپیچ به گیرنده و فرستنده، ابتدا از سیم دیگری استفاده میکردم که سیم بازگشت نام داشت. اما پس از مدتی به جای سیم بازگشت از زمین استفاده کردم. زمین میتواند مانند یک سیم مدار الکتریکی را برقرار کند.
چگونگی کار تلگراف
هنگامی که کلید فرستنده را فشار میدهیم، مدار گیرنده وصل میشود و جریانی الکتریکی از سیمپیچ آن میگذرد. هنگام عبور جریان از سیمپیچ، هسته آهنی درون آهنربا میرود و تیغه آهنی را که مقابل آن است جذب میکند و در نتیجه قلم متصل به تیغه آهنی روی نوار کاغذی که با سرعت ثابت از مقابل آن میگذرد علامتی را ثبت میکند. اگر مدتزمان فشار بر کلید کوتاه باشد، این علامت بهصورت یک نقطه و اگر ادامه یابد، این علامت به شکل یک پارهخط کوچک است. لحظهای که انگشت را از روی کلید برداریم جریان الکتریسیته در مدار قطع میشود و یک فنر که زیر تیغه است آن را به حالت اولیه بازمیگرداند.
الفبای مورس
من برای فرستادن پیام الفبای مخصوصی را اختراع کردم. این الفبا امروز به نام من ثبت شده است. الفبای من مجموعهای از خط و نقطه است که به ترتیب مشخصی به دنبال یکدیگر قرار میگیرند. من الفبا را برای خط انگلیسی اختراع کردم و بعد که تلگراف عمومیت یافت، در دیگر کشورهای جهان مورد استفاده زبان و خطهای دیگر قرار گرفت. الفبای هر خط به وسیله مسؤولان مربوط تهیه شد. در الفبای مورس مدتزمان وصل جریان برای هر خط سه برابر زمان نقطه است. نخستین جملهای که من با این الفبا مخابره کردم، نشاندهنده شگفتی من از دستگاه آفرینش بود. آن جمله همین بود: «وه که خداوند جهان چه شاهکارهایی خلق میکند.»
بل تلگراف
سیمهای تلگراف را در شهرها از روی دیوارها یا پشت بام خانهها میگذراندند یا روی پایههای چوبی نصب میکردند. این پایهها را تا یکی دو دهه اخیر بیشتر کنار جادهها یا خط راهآهن میدیدیم. بعضی جاها هم سیم تلگراف را از زیرزمین میگذراندند. حدود سال 1229 شمسی/ 1850 میلادی شهرهای بزرگ اروپا با تلگراف با یکدیگر ارتباط داشتند. اما دریا مانع بزرگی برای کابلکشی تلگراف بود. در این سال یک رشته سیم مسی را با پوشش مخصوصی کاملا عایقکاری کرده و میان دو کشور فرانسه و انگلیس ارتباط برقرار کردند. اما این پیامرسانی بیش از چند ساعت طول نکشید و با توریک ماهیگیر از دریا بالا کشیده و قطع شد. سال بعد دوباره کابل دیگری میان این دو کشور کشیدند که چندین سال مورد استفاده قرار گرفت. اما مشکل ارتباط سریع تلگرافی در دو سوی اقیانوس اطلاس میان اروپا و آمریکا همچنان باقی بود.
در سال 1237 شمسی/ 1858 میلادی یک رشته کابل قوی ارتباط میان آمریکا و انگلیس را برقرار کرد. این کابل در کف اقیانوس اطلس قرار گرفت و ارتباط دو قاره آمریکا و اروپا را به وجود آورد. اما عمر این کابل هم بیش از چند هفته به درازا نکشید و کابل قطع شد. اما چیزی که قطع نشد تلاش و پشتکار و امید مهندسانی بود که در راه رسیدن به هدف میکوشیدند. هدف مقدس آنها برقراری ارتباط تلگرافی میان دو قاره بود. آنها توانستند در سال 1245 شمسی/ 1866 میلادی با کابلی به طول 3700 کیلومتر یک طرف اقیانوس اطلس را به طرف دیگر وصل کنند؛ موفقیتی که در برقراری ارتباط تلگرافی میان دو قاره نصیب مهندسان شد مردم دیگر کشورها را به استفاده از تلگراف و سیمکشی تشویق کرد؛ بهطوریکه در سال 1264 شمسی / 1855 میلادی هر سال بیش از 90 میلیون پیام تلگرافی در جهان مخابره میشد.
من سموئیل مورس بسیار خوشحالم که عمرم در پیوند دادن انسانها به یکدیگر گذشت. کاری را که من آغاز کردم الکساندر گراهام بل دنبال کرد و توانست صدا را به فاصله دور منتقل کند. من تلگراف اختراع کردم و او تلفن.
تلگراف پیام را به صورت علائم رمزی و قرار دادن به فاصله دور میفرستد که نیاز به رمزگشایی دارد اما گراهام بل مستقیما صدا را به فاصله دور منتقل کرد. من کار او را میستایم؛ گرچه او همواره با لطف مخصوص از من یاد کرده است. او دنبال کار مرا گرفت و توانست صدا را منتقل کند و شاید روزی انسان به کمک دانش بتواند تصویر را هم به فاصله دور منتقل کند. من مطمئن هستم که در تمام کشورهای جهان هم جوانانی پرورش مییابند که میتوانند به تولید علم و فناوری کمک کنند و روزی برسد که همه افراد بشری نهتنها از فاصله نزدیک با هم سخن بگویند و یکدیگر را ببیند، بلکه از فاصله دور و از سراسر زمین هم بتوانند با هم سخن بگویند و یکدیگر را ببینند و در هم عشق و امید بیافرینند.
در سال 1999 عمر مخابره با تلگراف پایان یافت و دستگاههای فرستنده و گیرنده به موزه ارتباطات فرستاده شد و بحث در موضوع تلگراف (نخستین دستگاه الکتریکی ارتباط با دور) جزو تاریخ علم و اختراعات شد و لیکن زمانی کنار گذاشته شد که این دریچه به دروازه و این باریکه به شاهراه تبدیل شده بود.