سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهرستان مهر*** انجمن مهندسان

 

دانشمند آن است که اندازه خود را بشناسد و در نادانی آدمی همین بس که اندازه خود را نشناسد [امام علی علیه السلام]

 
 

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

شنبه 88/12/8  ساعت 8:44 عصر

بالگرد SH-3 سی کینگ، سلطان دریا

بالگرد SH-3 Sea King  (که به نام S-61 در کارخانه سازنده شناخته می شود) با هدف ساخت یک هلیکوپتر ضد زیردریایی برای نیروی دریایی ایالات متحده طراحی شد.سطح زیرین این هلیکوپتر به شکل شناور طراحی شده و دو باله پخ در دو طرف بدنه به حفظ تعادل آن بر روی آب کمک میکند.اولین مدل اس-61 که قراردادی برای فروش آن منعقد شد، SH-3A سی کینگ بود.در 23 سپتامبر 1957 قرارداد اولیه تولید این هلیکوپتر برای نیروی دریایی ایالات متحده منعقد شد و اولین پیش نمونه اش در 11 مارس 1959 برای نخستین بار به پرواز درآمد.از زمان اولین پرواز اس-61 تا به حال،مدل های مختلفی از این هلیکوپتر ساخته شده و انواعی هم با اجازه شرکت سازنده در کشورهای انگلستان،ایتالیا و ژاپن موناژ شده است.همچنین این هلیکوپتر با نام نیوری پس از اصلاحات مفصلی در مالزی تولید شد.



برای اجرای ماموریت های ضد زیردریایی و ضد کشتی،اس-61 قابل تجهیز به رادار جستجوگر و تجهیزات ویژه کشف هدف است و با استفاده از چهار اژدر آشیانه یاب یا دو فروند موشک هوا به سطح اگزوسه یا سی ایگل میتواند به هدف حمله ور شود.این هلیکوپتر در ماموریت های نجات هوا/دریا هم استفاده فراوانی دارد و می تواند بین 18 تا 22 نفر بازمانده را نجات دهد.مدلی از اس-61 به نام کماندو،هلیکوپتری ترابری تاکتیکی است و می تواند 28 نفر (45 نفر در حالت فوق ظرفیت) سرباز مسلح را حمل کند.



در 1961 شرکت ایتالیایی آگوستا توافقنامه ای برای تولید و توسعه طرح اس-61 و اس.اچ.3دی با سیکورسکی امضا کرد.محصولات آگوستا، به نام ASH-3D از 1969 به نیروی دریایی ایتالیا تحویل شد.مدل غیر نظامی تولیدات آگوستا را AS-61نامیدند.همچنین،توافقی هم بین شرکت انگلیسی وستلند و سیکورسکی برای توسعه طرح اس-61 حاصل شد.با اجرای این توافق،وستاند با استفاده از پیکره و سیستم پروانه SH-3D هلیکوپتر های وستلند سی کینگ را تولید کرد.در این هلیکوپتر ها تغییرات عمده ای در قوای محرکه و تحهیزات اویونیکی انجام گرفت تا استاندارد های مطلوب نیروی دریایی سلطنتی برای یک هلیکوپتر ضد زیردریایی مناسب تامین شود.این سی کینگ ها علاوه بر ماموریت اصلی،برای اجرای عملیات تجسس و نجات،ترابری تاکتیکی نیروهای نظامی،تخلیه مجروحان و حمل بار هم مورد استفاده اند.



-----
انواع مدل ها:
SH-3A: اولین نمونه سی کینگ(225 فروند)
CH-124:شبیه SH-3A،برای صدور به کانادا،41 فروند)
S-61A:مدل ترابری،آبی/خاکی،قادر به حمل 26 نفر سرباز مسلح)
S-61A-4:نیوری،38 فروند مالزی،31 صندلیه
HH-3A:اصلاح شده مدل اولیه،با پوشش ضد گلوله و مسلح
SH-3D:سی گینگ،مدل استاندارد ضد زیردریایی نیروی دریایی
VH-3D:قابل استفاده برای حمل شخصیت ها
SH-3H: نوع چند منظوره
S-61B: تولید شده برای نیروی هوایی ایالات متحده



-----
کاربران:
ایالات متحده امریکا،انگلستان،ایران،مالزی،ایتالیا ،ژاپن،استرالیا،برزیل،کانادا،دانمارک ،مصر،آلمان،هند،اندونزی،عراق،اردن،لی بی،نروژ،پاکستان،قطر،عربستان،اسپانیا

--- مشخصات فنی مدل D (استاندارد) --- 
قوای محرکه 
- دو موتور توربوشفت جنرال الکتریک T58-GE-10
توان نامی موتور: 1.044 کیلو وات
ظرفیت کل مخازن سوخت: 3180 لیتر
- پروانه اصلی و پروانه دمی پنج تیغه ای
ابعاد
قطر پروانه اصلی: 18.9 متر
قطر پروانه دمی: 3.2 متر
مساحت دیسک پروانه اصلی: 280.5 متر مربع
طول: 22.1 متر
ارتفاع: 5.1 متر
وزنها
وزن برخاستن عادی: 8.4 تن
وزن تسلیحات: 380 کیلوگرم
عملکرد پروازی
بیشترین سرعت افقی: 267 کیلومتر بر ساعت
سرعت کروز برای بیشترین برد: 219 کیلومتر بر ساعت
بیشترین نرخ صعود: 10 متر بر ثانیه
سقف پرواز خدمتی: 4.4 کیلومتر
سقف پرواز ایستا: 3.2 کیلومتر
برد: 1005 کیلومتر
- خلبان و کمک خلبان در عرشه پرواز و دو نفر کاربر سونار در کابین اصلی


 
 

 

سی کینگ نیروی دریایی ایران

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع: military.ir


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

شنبه 88/12/8  ساعت 8:44 عصر

حمله هوایی به تاسیسات کارخانه برق "دبس"

سال اول جنگ پایان یافته بود. اوضاع در جبهه ها نشان می داد که اکنون برتری از آن نیروهای ایرانی است. در بخش زمینی با شکسته شدن حصر آبادان عراق مجبور به عقب نشینی شده بود. آنها که حتی فکر این را نمی کردند که با چنین مقاومت جانانه ای روبرو شوندف با دادن تلفات سنگین از مناطق اشغالی عقب زده می شدند. در این زمان نیروی هوایی نقش حساسی را ایفا می کرد. این نیرو ماموریت داشت علاوه بر پشیتبانی هوایی از نیروهای زمینی، تاسیسات حیاتی عراق را چه نظامی، چه اقتصادی نابود سازد. در این راستا بمباران تاسیسات عظیم برقی این کشور در دستور کار قرار گرفت.

عملیات طرح ریزی شد
- جناب شکاری فر، جناب عتیقه چی، جناب فلاحی این ماموریت برای ما جنبه حیاتی دارد. با نابود شدن تاسیسات برق دبس، عراق عملا در تامین برق مورد نیاز خود در قسمت مرکزی و جنوبی با مشکل مواجه می شود. این تاسیسات همان طور که در نقشه ها مشخص است در 60 کیلومتری جنوب بغداد قرار دارد به همین دلیل بعد مسافت در این عملیات زیاد است و طبعا خطرات برخورد با رینگ های پدافند نیز بیشتر می شود. شما باید به شکلی پرواز کنید که با شروع طلوع خورشید، هدف را بمباران کرده باشید. دقت کنید که این عملیات برای نیروی هوایی جنبه حیاتی دارد و می تواند در بالا بردن روحیه نیروهای زمینی بسیار موثر باشد. به این نکته توجه کنید که پدافند این تاسیسات بسیار قوی است و احتمال هدف قرار گرفتن شما بسیار بالاست.
کار برفینگ آغاز شد و پس از مشخص شدن مسیر رفت و برگشت، محاسبه زمان و سوخت مورد نیاز خلبانان آماده پرواز شدند.

پیش بسوی هدف
 ساعت 30/4 صبح روز نهم مهرماه سال 1360 در تاریکی مطلق، سه فروند فانتوم هرکدام مسلح به 12 تیر بمب به این ترتیب به پرواز درآمدند :
 شماره یک به خلبانی جناب شاکری فر، شماره دو به خلبانی جناب فلاحی و کابین عقب جناب اشکان و شماره سه به خلبانی سرگرد محمد عتیقه چی و کابین عقب ستوان منصور کاظمیان (سرتیپ آزاده).
جنگنده ها ابتدا ارتفاع گرفته و با عبور از روی شهرهای کشورمان با رسیدن به مرز ارتفاع را کم کرده و وارد خاک عراق شدند. مسیر انتخاب شده ایمن ترین راهی بود که آنها را به طرف تاسیسات سد و برق دبس هدایت می کرد. دقایقی بعد جنگنده ها به نزدیکی تاسیسات رسیدند که متوجه یک کوه بسیار بلند شدند که به صورت یک تیغه از این تاسیسات محافظت می کرد. رینگ های پدافندی منطقه هم که متوجه حضور هواپیماهای ایرانی شده بود، با شدت و بی هدف به آسمان شلیک می کردند. با فرمان لیدر دسته، خلبانان گردش را برای دور زدن کوه و بمباران هدف آغاز کردند. چراغ های روشن کارخانه برق دبس کاملا هدف را برای خلبانان مشخص می کرد. هوا درحال روشن شدن بود و تا ثانیه هایی بعد  جنگنده ها درست بر روی هدف بودند. پدافند بی امان شلیک می کرد. با رسیدن بر روی هدف بمباران شروع شد و چراغ های بسیار زیادی که نمایانگر فعال بودن کارخانه بودف همگی خاموش شدند و کل منطقه در خاموشی فرو رفت.

هر سه جنگنده هدف قرار گرفتند ولی ...
ولی یک مشکل وجود داشت. هواپیماها در رینگ های پدافندی گیر افتاده بودند.
- شماره یک من رو زدند.
- شماره دو خود من هم هدف قرار گرفتم.
سرگرد عتیقه چی هم اعلام می کند که او نیز هدف قرار گرفته که شماره یک اعلام می کند
- بچه ها سریعا از هم جدا شودید و به سمت مرز حرکت کنید.
سرگرد عتیقه چی با گردش به سمت راست به طرف مرز حرکت نمود و قصد داشت از سمت شهر مریوان وارد خاک کشور شود. در نزدیکی های مرز در سیستم خود یک هواپیما و یا یک موشک را دید که به دنبال او می آید. عتیقه چی بلافاصله به کابین عقب می گوید :
- منصور دستگاه راه سیستم را چک کن و خودت هم به اطراف نگاه کن ببین چیزی می بینی من فکر می کنم روی ما قفل راداری انجام شده.
- نه فکر نمی کنم مشکلی باشه شاید یک هدف زمینی باشه.
سرگرد عتیقه چی ثانیه هایی بعد در راه سیستم خود متوجه شد که این نمی تواند چیزی نباشد. هدف بزرگ تر شده بود و با سرعت به سمت آنها می آمد.
- منصور این نمی تواند اشکال و یا یک هدف زمینی باشد یک هواپیمای دشمن در تعیقب ماست.
- من چیزی نمی بینم.

هواپیمای دشمن منهدم می شود
در همین هنگام سرگرد عتیقه چی از مرز عبور کرد و بلافاصله جنگنده را به داخل دره هدایت کرد و در آن جا با افزایش سرعت شروع به کشیدن جنگنده به چپ و راست در داخل دره نمود تا اگر هواپیمای دشمن در تعقیب آنهاست او را گم کند بعد از انجام این مانورها سرگرد متوجه شد که دیگر هواپیما بدنبال آنها نیست. با خود فکر کرد که حتما با عبور از مرز او گردش کرده و به داخل خاک عراق برگشته. جنگنده دقایقی بعد سالم در پایگاه فرود آمد. خلبانان بلافاصله به پست فرماندهی رفتند. فرمانده در انتظار آنها بود.
- جناب سرگرد عتیقه چی و جناب کاظمیان خسته نباشید گل کاشتید هواپیمای دشمن را منهدم کردید.
- ممنون ولی قربان من هواپیما ندیدم و اصلا درگیر نشدم یک هدف داشتیم که ما را تعقیب می کرد که من به داخل دره رفتم و او ما را گم کرد.
- نخیر شما آن را منهدم کردید در هنگامی که در دره هواپیما را به چپ و راست       می کشیدید هواپیمای دشمن که یک میگ 23 بود درست پشت سر شما آماده هدف قرار دادن شما بود. با انجام مانورهای مناسب توسط شما، خلبان عراقی هم سعی می کند همانند شما با مانوراز میان دره ها عبور کرده و شما را هدف قرار دهد که با دیواره های دره برخورد کرده و منهدم شده است.

____________________________________________________________

منبع: sajed.ir


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

شنبه 88/12/8  ساعت 8:44 عصر

توپ ضدهوایی 35 میلیمتری اورلیکن و سیستم اسکای گارد

حماسه های بسیاری درباره شجاعت خلبانان جان برکف نیروی هوایی در دفاع از حریم هوایی کشور عزیزمان در رویارویی با متجاوزان عراقی نوشته شده اما تا به حال به سلحشوران نیروی هوایی که بر روی زمین و با استفاده از توپهای ضدهوایی -و صد البته با تکیه بر نیروی ایمان- خلبانان دشمن را به ستوه می آوردند و ناامید روانه پایگاهشان می کردند کمتر توجه شده است. نگاهی کوتاه به توپ ضدهوایی اورلیکن بیاندازیم و یادی کنیم از دلاورمردانی که این توپها را عبادتگاه خود ساخته بودند. شیرمردانی که همواره یادشان در نزد مردم ایران گرامی است.

Oerlikon 35 mm twin cannon

در سال 1952 شرکت اورلیکن سوئیس کار طراحی توپهای ضدهوایی جدیدی را برای جایگزین کردن توپهای 20 میلمیتری دوران جنگ جهانی دوم آغازکرد. طراحان این شرکت حساب کردند که کالیبر 35 میلیمتر می تواند مناسبترین گزینه برای چنین توپی باشد. چند طرح مختلف توسط اورلیکن آزمایش شد تا سرانجام، توپ جدیدی با نام مارک323 و کالیبر 35 میلیمترعرضه شد.

 شرکت "کونتراوس" برای هدایت آتش این توپ جدید یک رادار کنترل آتش به نام "سوپرفلدرماوس" تولیدکرد. این سیستم هدایت آتش در حقیقت از ترکیب یک رادار جستجو باند ئی/اف به همراه یک رادار هدفگیری پالس-دوپلر باند جی تشکیل شده بود. مجموعه هدایت آتش سوپرفلدرماوس بر روی یک کانتینر 4 چرخ قرارگرفته بود. برد این رادار 15 کیلومتر بود و بعدها در توپ خودکششی "گپارد" نیز بکارگرفته شد. سوپرفلدرماوس برای کشف و هدفگیری هواگردهایی که در ارتفاع پایین پرواز می کنند مناسب است و نمونه های به روز شده آن توانایی کشف انواع پهپادها و موشکهای کروز را نیز دارند.

در اواخر دهه 70 سیستم هدایت آتش دیگری با نام "اسکای گارد" برای هدایت آتش توپهای 35 میلیمتری اورلیکن توسعه یافت. این سیستم عبارت بود از یک رادار جستجوی پالس-دوپلر و یک رادار هدفگیری و یک نمایشگر تلویزیونی. این سیستم نیز در درون یک کانتینر قرارداشت و یک مولد برق کوچک انرژی مورد نیاز مجموعه را تامین می کرد.

رادار کنترل آتش اسکای گارد


رادار کنترل آتش اسکای گارد


نحوه اتصال توپهای اورلیکن به رادارهدایت آتش اسکای گارد. هر اسکای گارد وظیفه هدایت دو قبضه توپ را برعهده دارد.

توپ اورلیکن -برای ایجاد چتر پدافند هوایی متحرک در میدان نبرد- بر روی بدنه تانکهای لئوپارد و تی-55 نیز نصب شد. توپهای خودکششی گپارد در حقیقت ترکیبی از بدنه تانک لئوپارد و توپ اورلیکن می باشند.

توپ خودکششی ضدهوایی گپارد ساخت آلمان. انتخاب توپ اورلیکن توسط کشوری که خود دارای بهترین کارخانه های توپ سازی مانند موزر و کروپ می باشد اثبات کننده کیفیت توپهای کارخانه اورلیکن است.

توپ خودکششی ضدهوایی گپارد 

در سال 1980 یک نمونه به روز شده از توپ اورلیکن تولید شد. این توپ دستگاه نشانه روی بهبودیافته ای داشت و می توانست توسط سیستمهای هدایت آتش دیجیتال شلیک شود. چند سال بعد نمونه سوم توپ اورلیکن ساخته شد که دارای دستگاه روغنکاری خودکار و صفحات زره برای خدمه بود.

در سال 1985 یک نمونه دیگر از توپ ضدهوایی اورلیکن به بازار عرضه شد که دارای کامپیوتر هدایت آتش "گانکینگ3دی" و یک فاصله یاب لیزری بود.
توپ 35 میلیمتری اورلیکن می تواند از انواع گوناگون مهمات استفاده کند. در میان این مهمات می توان به گلوله های با قدرت انفجاری بالا، گلوله های رسام، گلوله های ضدزره و گلوله های ضدموشک اشاره کرد. گلوله های ضدموشک ساخته شده برای توپ 2 لول اورلیکن مانند گلوله های بکار رفته در تفنگهای شات گان می باشد. این گلوله دارای 152 ساچمه سخت از جنس تنگستن است و در صورت اصابت کردن آن به موشک دست کم می تواند سیستمهای راداری و کنترلی موشک را از کابیاندازد.

در ژانویه 2008 وزیر دفاع ایران -سردار مصطفی محمد نجار- اظهارداشت که ایران توانسته است توپ 35 میلیمتری اورلیکن را به همراه سیستم هدایت آتش آن در داخل کشور تولید کند.

صنایع نظامی چین اجازه ساخت توپ و اسکای گارد را به دست آورده و آن را با نام تایپ90در کشور خود تولید می کنند.

 خدمه

هر رسد آتشبار ضدهوایی اورلیکن شامل یک رادار کنترل آتش و 2 قبضه توپ می باشد و رادار کنترل آتش وظیفه هدایت هر دو قبضه را برعهده دارد. خدمه هر توپ عبارتند از: رئیس توپ، متصدی مولد برق، تیرانداز(هدفگیر)، خرج گذار سمت راست، خرج گذار سمت چپ، مهمات بیار سمت راست، مهمات بیار سمت چپ. 5 نفر خدمه نیز مسئول بکارگیری اسکای گارد در اتاقک کانتینر رادار هستند. یک نفر افسر تیر وظیفه سرپرستی این 19 نفر را برعهده دارد. افسر تیر با استفاده از یک وسیله ارتباطی می تواند هدایت هر یک از توپها یا هر دو توپ را برعهده رادار هدایت آتش بگذارد یا توپها را از رادار جدا کرده و در اختیار خدمه قراردهد تا هدفگیری و شلیک آنها به صورت دستی انجام شود.

تاریخچه عملیاتی

در جنگ فالکلند(1982م) آرژانتینی ها از هر دو سیستم سوپرفلدرماوس و اسکای گارد برای هدایت آتش توپهای اورلیکن خود بهره گیری می کردند. در روز 4 می 1982 اسکای گارد توانست یک فروند هواپیمای "سی هاریر" نیروی دریایی سلطنتی را در جزیره "گوسه گرین" از آسمان به زیربکشد. درنتیجه، خلبانهای انگلیسی تاکتیک خود را عوض کردند و سعی می کردند که خود را از برد توپهای ضدهوایی آرژانتین دور نگه دارند. در روز 27 می و در همان جزیره بازهم یک فروند هواپیمای انگلیسی توسط اورلیکنهای آرژانتین ساقط شد اما اینبار قرعه فال به نام یک هاریر نیروی هوایی سلطنتی افتاد.

مدافعین آرژانتینی در نبرد گوسه گرین از آتش مستقیم این توپها برای مقابله با چتربازان بریتانیایی استفاده کردند. در روزهای 31 می و 3 ژوئن انگلیسیها سعی کردند تا با استفاده از موشکهای ضدتشعشع رادارهای اسکای گارد را از دور خارج کنند که در نتیجه این حمله یکی از اسکای گاردها از کار افتاد. در روز 12 ژوئن یک فروند هاریر دیگر بر فراز "ساپرهیل" آسیب دید که حدس زده می شود توسط گلوله های اورلیکن مورد اصابت قرارگرفته است. کمی بعد این هواپیما از سرویس خارج شد. یک بار دیگر آتش مستقیم اورلیکنها در "وایرلیس" و تنها چند ساعت قبلا از تسلیم شدن آرژانتین به کمک مدافعین شتافت.
در انتهای جنگ، بریتانیا توانست 15 قبضه از توپهای آرژانتین را به همراه 6 دستگاه رادار اسکای گارد و 1 دستگاه رادار سوپرفلدرماوس به غنیمت بگیرد.

اما ایران بیشترین استفاده را از توپهای پدافندهوایی اورلیکن برده است. در اواخر دهه 40 شمسی مسئولان وقت نیروی هوایی شاهنشاهی تصمیم گرفتند که پدافند هوایی را تحت واحد جدید و مستقلی سازماندهی کنند. تعدادی از متخصصین به مطالعه سیستمهای پدافند هوایی آن زمان پرداختند و در نهایت -با توجه به شرایط جغرافیایی ایران و تضمین پشتیبانی فنی از طرف سوئیس- توپ اورلیکن و رادار اسکای گارد را برای این منظور مناسب تشخیص دادند.
در سال 1348 اولین پرسنل نیروی هوایی از میان افسران با کفایت این نیرو انتخاب شدند تا برای دیدن دوره های فنی و نگهداری توپ اورلیکن به سوئیس اعزام شوند. این گروه پس از بازگشت به ایران به آموزش دیگر افسران و درجه داران برگزیده نیروی هوایی پرداختند. در نتیجه هنگامی که توپ ها و رادارها به همراه مستشاران سوئیسی وارد ایران شدند این افراد توانستند در کمترین مدت توپها را عملیاتی کرده و تمرینهای هدفگیری خدمه را آغازکنند.

در سال 1353 و پس از بالاگرفتن درگیری های مرزی بین ایران و عراق و حمایت محمدرضا پهلوی از ملامصطفی بارزانی، تعدادی از توپهای اورلیکن به منطقه درگیری اعزام شدند و برای اولین بار توانستند توانایی های خود را به اثبات برسانند. مجهز نبودن نیروی هوایی عراق به موشکهای ضدتشعشع سبب شد تا اورلیکنها تلفات سنگینی به این نیرو وارد کنند و به گفته بعضی ناظران این توپها توانستند در حدود 50 فروند هواگرد عراقی را در این درگیریها هدف قرارداده یا ساقط کنند. پس از درگیرهای مرزی با عراق، تعدادی از توپهای اورلیکن برای مقابله با چریکهای ظفار و حمایت از سلطان قابوس به عمان فرستاده شدند.
در سال 1980 عراق به صورت ناجوانمردانه به ایران حمله کرد و شعله های جنگی نابرابر به مدت 8 سال شعله ور گشت. در 2 سال ابتدای جنگ توپهای اورلیکن بارها توانستند هواپیماهای متجاوز عراقی را ساقط کنند. در نتیجه، صدام حسین دست به دامان شوروی(سابق) شد و روسها -با جود اینکه در ابتدای جنگ اعلان بی طرفی کرده بودند- شروع به بازسازی و تغذیه مجدد نیروی هوایی عراق با هواپیماها و تجهیزات مدرنتر کردند. از جمله تجهیزاتی که در آن زمان در اختیار عراق قرارگرفت موشکهای ضدتشعشع "کااچ-28" بود.

حال، نیروی هوایی عراق می توانست با خیال راحت رادارهای اسکای گارد را هدف قراردهد و توپهای اورلیکن را از کار بیاندازد. اما به کارگیری این موشکها نتوانست باعث عقب نشینی خدمه جان برکف توپها شود. مسئولان وقت نیروی هوایی با تغییر تاکتیک به جنگ هواگردهای دشمن رفتند. قرار شد تا رادارهای اسکای گارد خاموش شده و خدمه به صورت چشمی هدفگیری توپها را انجام دهند.

تا انتهای جنگ، توپهای اورلیکن آسمان ایران را برای جنگنده-بمب افکنهای عراق ناامن کرده و چون خاری در چشمان خلبانهای نیروی هوایی عراق بودند. توپهای اورلیکن و خدمه رشید آنها -مخصوصا در طی جنگ شهرها و حملات هوایی عراق به مردم غیرنظامی- نقش موثری در دفاع از شهرها و نقاط حیاتی کشور داشتند. آمار دقیقی از تعداد هواپیماهای ساقط شده توسط این عزیزان در دست نیست ولی بعضی از آگاهان نظامی تعداد هواپیماها و بالگردهای ساقط شده عراقی را بیش از 100 فروند تخمین می زنند.

در سال 2007؛ 9 سرباز آفریقای جنوبی در اثر گیرکردن و انفجار لوله توپ اورلیکن کشته شدند و 14 نفر دیگر زخمی شدند. این حادثه در طی یک تمرین آموزشی اتفاق افتاد. آفریقای جنوبی دلیل این حادثه را یک اشکال مکانیکی و شرکت سازنده بی تجربگی خدمه و عدم انجام موارد ایمنی از سوی آنان می دانند.

به کارگیرندگان

توپ 35 میلیمتری اورلیکن از همان ابتدا بازار خارجی بسیار خوبی به دست آورد و در حال حاضر پس از گذشت نزدیک به نیم قرن در حدود 30 کشور از آن استفاده می کنند. آرژانتین، آلمان، آفریقای جنوبی، اسپانیا، اتریش، اکوادر، امارات عربی متحده، ایران، اندونزی، باهاما، برزیل، بریتانیا، پاکستان، تایوان، ترکیه، چین، رومانی، ژاپن، سوئیس، شیلی، عمان، عربستان سعودی، فنلاند، قبرس، کره جنوبی، کویت، کامبوج، کانادا، مالزی، مصر، یونان کشورهای هستند که اورلیکن را برای دفاع از حریم هوایی خود انتخاب کرده اند. همانطور که ذکرشد انگلیس نیز تعدادی از اورلیکنهای آرژانتین را به غنیمت گرفت که درحال حاضر از 4 دستگاه رادار اسکای گارد برای مراقبت حریم هوایی خود استفاده می کند.


مشخصات توپ 35 میلیمتری اورلیکن:
وزن 6700 کیلوگرم
طول 7.8متر
طول لوله 3.15متر
کالیبر 35میلیمتر
حمل 4 چرخ یدک کش
ارتفاع 5- تا92+ درجه
چرخش 360 درجه
نرخ آتش 550 گلوله در دقیقه
سرعت دهانه 1.175متر/ثانیه
بردمؤثر 4000متر
خشاب 7خشاب با 19 فشنگ
بار مبنی توپ آماده شلیک 2500 فشنگ

_______________________________________________________

منبع: aerospacetalk.ir

 

پی نوشت:

اطلاعات بیشتر در مورد توپ اورلیکن در ویکی پدیا

یکی از نمونه های موفق کاربرد سیستم اسکای گارد در جنگ 8 ساله


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

شنبه 88/12/8  ساعت 8:44 عصر

عقاب سرفراز، از سقوط در خاک دشمن تا بازگشت به آغوش میهن

-
خاطره از: سرهنگ خلبان، عباس رمضانی
-

به یکباره هواپیمای شماره یک را دیدم که توسط پدافند راداری و موشکی دشمن هدف قرار گرفته بود و آتشی به طول تقریبی 10متراز انتهای آن زبانه می کشید.

 ابتدا بدون از دست دادن فرصت، منطقه از پیش تعیین شده را به شدت بمباران نمودم و پس از بمباران تمام افکارم را متوجه هواپیمای شماره یک ساختم.

ناگهان هدف پدافند راداری و موشکی دشمن قرار گرفتم که از نوع پیشرفته ای بود و در اولین لحظه هواپیما را از کنترل من خارج کرد.

 چتر نجات به آرامی باز شد و در همین لحظه هواپیمای من به صخره ای برخورد کرد و به کوهی از آتش تبدیل شد.

-
23مرداد ماه 1365بود. با این که در صبح آن روز ماموریت های انهدامی مختلفی توسط خلبانان شجاع نیروی هوایی بر روی چندین نقطه از مواضع مهم نظامی و اقتصادی عراق انجام شده بود، اما با این حال در بعد از ظهر که از نظر دشمن زمان غیر معقولی به نظر می رسید، از طریق فرماندهی عملیات ماموریتی به ما محول شد.
پروازهای عصر هنگام تا زمان غروب آفتاب، به دلایل بسیاری خطرناکند. در چنین زمانی شرایط جوی برای پرواز مساعد نیست. چرا که هدف به خاطر ایجاد سایه های شدید و نیز گرد و خاکی بودن هوا به درستی نمایان نیست. دید خلبانان نیز به خاطر زاویه تابش آفتاب کم است و در عوض دشمن، دید کامل دارد.
-
به سوی هدف پرواز کردیم
فرماندهی عملیات مایل بود که با انجام عملیات در فواصل مختلف زمانی حتی در زمان غیر قابل انتظار برای عراقی ها، دشمن غافلگیر شود. در ساعت 6بعد از ظهر آن روز من و یکی دیگر از همکاران خلبان (سرهنگ خلبان یوسف سمندریان) در غالب دو گروه پروازی، باند را به قصد بمباران اهداف از پیش تعین شده در خاک عراق ترک کردیم.
هواپیما از میان قطعات پاره پاره ابرها به سرعت می گذشت. اشعه طلایی خورشید به داخل کابین می تابید و چشمانم را به شدت آزار می داد. به ناچار هواپیما را در موقعیت مناسبی قرار دادم تا از نور مستقیم خورشید در امان باشم. هماهنگی خود را با گروه پروازی شماره یک کاملا حفظ می کردم. به نزدیکی مرز عراق رسیدیم. تا این لحظه هیچ برخوردی با هواپیماهای شکاری دشمن نداشتیم.
طبق دستورات صادر شده از فرماندهی عملیات ماموریت داشتیم مخازن سوخت دشمن را در شمال سلیمانیه و در نقطه ای که از حساسیت خاصی برخوردار بود و توسط نیروهای بعثی به شدت محافظت می شد، بمباران نماییم.

-
وارد خاک عراق شدیم ولی هواپیمای شماره یک را زدند
به محض ورود به خاک عراق، عرض ارادتی به آقا اباعبدالله الحسین(ع) و اباالفضل العباس(ع) کردیم، آرایش پروازی خود را تغییر داده و به طرف غرب گردش کردیم. هنوز به هدف نرسیده بودیم که در دید رادارهای دشمن قرار گرفتیم. نیروهای عراقی با ایجاد سدی از آتش می خواستند ما را متواری کنند اما آتشباران آنها در تصمیم و اراده ما خللی وارد نمی کرد.
گهگاه گلوله های ریز و درشت به هواپیما اصابت می کردند که باعث تنفر یبشتر ما نسبت به دشمن می شدند و ما را در انهدام هدف مصمم تر می ساختند. هنوز چند مایل با هدف فاصله داشتیم، از دور دکل ها و تاسیسات به وضوح مشخص بودند. در این حال به یکباره هواپیمای شماره یک را دیدم که توسط پدافند راداری و موشکی دشمن هدف قرار گرفته بود و آتشی به طول تقریبی 10متراز انتهای آن زبانه می کشید و چون من در سمت راست هواپیما پرواز می کردم او قادر به گردش به راست نبود. سریعا موقعیت خود را تغییر دادم و از طریق رادیو، سمندریان را در جریان آتش گرفتن هواپیمایش قرار دادم. او در جریان سانحه بود و از من راهنمایی خواست. گفتم:
- بگرد به سمت راست در غیر این صورت از بالای سلیمانیه سر در می آوری.
او گردش به راستی انجام داد و تا حدودی از مهلکه دور شد.
شرایط موجود به شدت آزارم می داد. هنوز بمب هایم را بر روی هدف رها نکرده بودم و هواپیما سنگین بود. با سرعتی تقریبا معادل هزار کیلومتر در ساعت در حرکت بودم. مترصد فرصتی بودم تا به سمندریان کمک کنم. چه باید می کردم؟ اندیشه های مختلفی به ذهنم خطور کرد اگر خدای نکرده تنها به پایگاه بر می گشتم چگونه باید وضعیت او را به زن و فرزندانش اطلاع می دادم؟
-
هدف را بمباران کردم
از آن جا که ماموریت های مختلفی بر روی منطقه انجام داده بودم، آن جا را به خوبی می شناختم. به همین دلیل ابتدا بدون از دست دادن فرصت، منطقه از پیش تعیین شده را به شدت بمباران نمودم و پس از بمباران تمام افکارم را متوجه هواپیمای شماره یک ساختم.
با بحرانی شدن اوضاع چه باید می کردم؟ به کلی خودم را گم کرده بودم. از طرفی دوست و همکارم دچار سانحه شده بود و از طرف دیگر در خاک دشمن پرواز می کردم. در هر صورت به سمت پایگاه پرواز کردم مسیری که حدس می زدم شماره یک هم همان را انتخاب کرده باشد.
با تغییر سمت 180درجه به دنبال شماره یک خود گشتم. او را ندیدم از طریق رادیو تماس گرفتم:
- شماره یک وضعیت خودت را به من اطلاع بده.
جوابی نشنیدم. مجددا به سمت راست گردش کردم. از دور شماره یک را دیدم که خیلی از هواپیمای من عقب افتاده و درحال پرپر زدن است. مشخص بود هواپیما دیگر توان آن را ندارد که حتی تا نزدیک ترین پایگاه دوام بیاورد.
-
شماره یک سقوط کرد
بار دیگر سراسیمه با او تماس گرفتم:
- شماره یک جواب بده.
و خلبان درحالی که از لحن صدایش آشکارا اضطراب و نگرانی احساس می شد در جمله کوتاهی گفت:
- هواپیما در کنترل من نیست.
از او خواستم سریعا هواپیما را ترک کند.
هنوز لحظه ای از آخرین تماس من با او نگذشته بود که دیدم هواپیمایش پایین و پایین تر رفت و با شیرجه ای محکم به زمین خورد و از دید من خارج شد. خیلی منقلب شدم چرا که از سرنوشت همکارم چیزی نفهمیدم. آیا او کابین را ترک کرده بود؟ ذهنم بسیار مغشوش بود. قطع امید کردن از نجات دوستم سمندریان، برایم دشوار بود ولی در آن شرایط کاری از دستم ساخته نبود هیچ کاری جز دعا کردن برای سلامتی او . . .
-
ناگهان همه چیز به هم ریخت
سرانجام به قصد ترک منطقه دشمن ارتفاع پرواز را کاهش داده و بر سرعت خود افزودم. اما ناگهان هدف پدافند راداری و موشکی دشمن قرار گرفتم که از نوع پیشرفته ای بود و در اولین لحظه هواپیما را از کنترل من خارج کرد. هواپیما با سرعتی معادل 500نات، هر لحظه از بال چپ به بال راست در می آمد. تمامی عقربه های نشان دهنده سیر نزولی یافته و به سمت صفر در حرکت بودند. چراغ های اعلام وضعیت اضطراری روشن شده و همگی از وضعیت بد هواپیما خبر می دادند. آژیر وضعیت اضطراری هواپیما چون پتکی بر مغزم می کوبید و همه چیز مرا به ترک هواپیما فرا می خواند. مهم تر از همه این که هر دو موتور سمت چپ و راست هواپیما در آتش می سوختند. هواپیما آتش گرفته بود و چرخ ها هم بی موقع باز شده بودند. . . . .
در آن لحظات پر اضطراب تمامی دستورالعمل های پروازی را در ذهنم مرور کردم. باید سرعت خود را به حدی می رساندم که امکان ترک هواپیما را بیابم. به همین دلیل دست خود را محکم بر سر دسته فرمان(استیک) کوبیدم تا از سرعت خود بکاهم. هواپیما ناگهان از بال چپ به بال راست در آمد و من از بالای کاناپی به عمق صندلی ام فرو افتادم. فرصتی پیش آمد که دستم را به دستگیره رها کننده صندلی برسانم اما برای لحظه ای حس کردم هواپیما به کنترل من در آمده است.
-
هواپیما را ترک کردم
با زدن دکمه ای باک مرکزی را که خالی هم بود به منظور کم کردن وزن هواپیما رها کردم. بار دیگر از بال راست به چپ در آمدم. در این لحظات آن قدر ارتفاع پرواز کم بود که فکر می کردم به زودی به صخره ها و ستیغ کوه ها برخورد خواهم کرد. در چنین شرایطی که با مرگ دست و پنجه نرم می کردم توانستم خود را به آن سوی ارتفاعات مشرف بر منطقه سلیمانیه برسانم.
بر روی دره عمیقی قرار گرفتم هواپیما به کلی تعادل خود را از دست داد و از اختیار من خارج شد، ثانیه ای بعد نیز قفل کرد و به حالت شیرجه در آمد. دستی بر روی استیک زدم و همزمان در آخرین ارتباط رادیویی ام با رادار، به او اطلاع دادم که آماده ترک هواپیما هستم. دماغه هواپیما 40درجه به پایین افتاد. پاها و سر خود را برای پرش آماده کردم. هر دو دستگیره صندلی و کاناپی را کشیدم و لحظه ای بعد خود را در دل آسمان یافتم.
-
به سختی فرود آمدم و بی هوش شدم
به سرعت درحال سقوط بودم. مکان فرودم دامنه ای جنگلی در کنار همان دره عمیق بود. چتر نجات به آرامی باز شد و در همین لحظه هواپیمای من به صخره ای برخورد کرد و به کوهی از آتش تبدیل شد. متوجه شدم که ساعد هر دو دست و مهره های گردنم به هنگام پرش به لبه کابین برخورد نموده و به شدت آسیب دیده است. اما خدا را شکر کردم که سقوط من در دره، باعث شده بود که ارتفاع لازم برای فرود را بیابم.
فکر می کردم فرود مناسبی خواهم داشت، که ناگهان با ضربه ای محکم در فضایی خالی از درخت فرود آمدم. درد شدیدی تمام بدنم را فرا گرفت. درحالی که زمین و آسمان دور سرم می چرخید، برای لحظاتی تعدادی از دوستان شهیدم پیش چشمم مجسم شدند. آنها را شناختم و سعی کردم صدای شان کنم ولی نتوانستم. تصویرها از پیش چشمم محو شدند. دوباره درد شدیدی تمام بدنم را فرا گرفت و بی هوش شدم.
-
به بررسی اوضاع مشغول بودم که . . .
به هوش که آمدم دیدم در لبه پرتگاه عمیقی قرار گرفته ام و چتر نجاتم که به صخره ای گیر کرده بود مانع از سقوطم شده است. احساس مبهمی از غم و شادی، غوغای عجیبی در دلم ایجاد کرده بود. شادی به خاطر نجات از هواپیمای در هم شکسته درحال سقوط و غم ناشی از احتمال اسارت. می خواستم چتر نجاتم را که نقطه دید خوبی برای افراد دشمن بود از صخره جدا کرده و در جایی مخفی کنم ولی قادر به این کار نبودم. قلبم به شدت می تپید و خون ریزی و درد زیاد به تدریج طاقتم را ربوده بود. با زحمت زیاد جعبه کمک های اولیه را که به همراه داشتم باز نموده و به پانسمان موقت زخم هایم پرداختم.
-
آیا شانس نجات از دست دشمن را داشتم؟
با آن که به کمک خداوند بزرگ امید داشتم اما زخمی بودنم، نامشخص بودن موقعیت خودم و عراقی ها، نزدیک بودن تاریکی هوا و همچنین لاشه هواپیمای منهدم شده و چتر نجات که دشمن را به سوی من هدایت می کرد، دست به دست هم داده بودند تا یاس و تردید را در وجود من تقویت کنند.
به بررسی دقیق منطقه پرداختم و سعی کردم به وسیله قطب نما جهتی را برای حرکت انتخاب کنم. ناگهان صداهایی در دره پیچید. صدای ماشین و صحبت کردن آدم ها بود. برای این که اطلاعات کم تری به دشمن داده باشم، چاله ای کندم و لوازم غیر ضروری و حتی نقشه و کاغذهای درون کیفم را در آن دفن کردم. لحظاتی بعد صداها تقویت شدند.
-
توسط اعضای "اتحادیه میهنی کردستان عراق" دستگیر شدم
به جاده ای که در پایین دره قرار داشتف خیره شدم اتومبیل سفید رنگی را دیدم که از فاصله تقریبا یک کیلومتری به سمت من می آمد. لحظه ای بعد به من رسیده و توقف کرد. چند نفر از آن خارج شدند و گویی شکار زخم خورده ای را دیده باشند، با شتاب و هیجان از سینه کش کوه بالا آمدند. راه گریزی نبود چرا که قادر به بالا رفتن از کوه نبودم. چیزی به غروب آفتاب باقی نمانده بود. بدون تردید سرنوشتی جز اسارت نداشتم. در همین فکر بودم که با صدای ناهنجاری از پشت سر، بر جایم میخکوب شدم. درحالی که کوچک ترین حرکت حساب نشده ای می توانست به سقوطم در پرتگاه منجر شود، رویم را بدان سوی برگرداندم. مردی را دیدم که با انواع و اقسام تجهیزات مسلح بود و درحالی که اسلحه خود را به سمت من گرفته بود به زبان کردی چیزهایی می گفت که من نفهمیدم.
زبانم که لای دندان هایم گیر کرده بود و خون ریزی داشت، قدرت سخن گفتن را از من سلب کرده بود. به همین دلیل نمی توانستم جواب آن مرد کرد را که از من اسلحه می خواست بدهم. او نیز عصبانی شده و آماده شلیک شد. وحشت سراپای وجودم را فرا گرفت. با اشاره به او فهماندم که اسلحه ندارم و چاقویی را که به همراه داشتم برای او انداختم. با خشونت از من پرسید ایرانی هستم یا عراقی؟ و وقتی فهمید ایرانی ام، رفتارش با من کمی نرم تر شد و کمکم کرد تا از خطر سقوط رهایی یابم.
-
کردهای عراقی به من کمک کردند و مرا تحویل نیروهای ایرانی دادند
گروه کردها کامل شد و دور من حلقه زدند. یکی از آنها که فارسی می دانست اسم و مشخصات مرا پرسید و برای اطمینان از من کارت شناسایی خواست. وقتی از ایرانی بودن من مطمئن شدند با هم مشورتی کردند و همان که فارسی می دانست رو به من کرد و گفت:
- ناراحت نباش ما تو را پیش دوستانت خواهیم برد.
تعجب کردم من آن جا در خاک دشمن چه دوستانی می توانستم داشته باشم؟ از آنها پرسیدم شما که هستید؟ گفتند:
- ما اعضای اتحادیه میهنی کردستان عراق هستیم.
کردها کمک زیادی به من کردند. آنها درحالی که هر لحظه خطر سر رسیدن عراقی ها وجود داشت، چتر را از من باز کردند و مرا از منطقه خطر خارج ساختند و به کلبه ای در همان حوالی بردند و لباس کردی بر من پوشاندند. حتی بعد از پانسمان زخم هایم دو سه روز در آن جا از من مراقبت نمودند تا کمی بهبود یافتم. سپس به وسیله قاطر مرا به نیروهای سپاه پاسداران که در کردستان عراق مستقر بودند، تحویل دادند.
-
عراقی ها برای تحویل دادنم جایزه تعیین کرده بودند
در مدت اقامتم در خاک عراق و در کنار برادران کرد عراقی، هواپیماهای شناسایی عراق هر روز بر فراز منطقه گشت می زد و برای دستگیری من اطلاعیه ای نیز به طور مرتب از تلویزیون عراق پخش می شد که از مردم عراق و ملت کرد می خواست که با دستگیری و تحویل دادن من به دولت عراق جوایز ارزنده ای دریافت نمایند. اما خوشبختانه من سالم به خاک میهن اسلامی مان باز گشتم.
-
ورود به میهن اسلامی
با ورود به میهن و بازگشت به فضای کار و زندگی، آن چه آزارم می داد بی اطلاعی از سرنوشت دوست و همکارم یوسف سمندریان بود. من خروج او را از هواپیما ندیده بودم اما از آن جا که سرعت ترک کابین توسط خلبان در لحظات اولیه بسیار زیاد است و در این شرایط نمی توان خلبان را با چشم غیر مسلح دید، احتمال می دادم او نجات یافته و به دست عراقی ها اسیر شده باشد. که همین گونه نیز بود. او هواپیما را ترک گفته و به اسارت نیروهای عراقی درآمده بود و سرانجام با عزت و سر بلندی به همراه دیگر آزادگان سلحشور و قهرمان کشورمان، به خاک میهن اسلامی باز گشت.
 
_________________________________________________
منبع: sajed.ir

نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

شنبه 88/12/8  ساعت 8:39 عصر

Member of the Week

Member of the Week

"Left 4 Dead 2" is a popular cooperative first-person shooter game and this gamer seem to enjoy it too. :cool:

...
نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

شنبه 88/12/8  ساعت 8:39 عصر

Member of the Week

Mi cong bé

A popular Vietnamese blog written by a girl who some day want to become a teacher! Through her blog we"re given a peak into Vietnamese culture and everything awesome surrounding it. :yes:


For those of us who are not fluent in Vietnamese we"ve created a Google Translate link. :up:


Keep up the daily postings Mi cong bé! Congratulations, you are this week"s member of the week. :wine:


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

شنبه 88/12/8  ساعت 8:39 عصر

Fine tuning


My Opera has received a bit of overhaul lately, such as the front page caching and varnish hacking (yes, it"s technical and awesome), but we"ve also had time to update other parts of our community service. :up:


If you look at the "share this" icons, they are now horizontally aligned with a cool hover effect. The photo uploader has also been given a new feature; it now shows thumbnails during upload, and your latest photos are displayed directly after upload is finished.


Choose Opera has a new top header image, which we hope you will like. :)


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

شنبه 88/12/8  ساعت 8:39 عصر

Member of the Week

Z1-AV69

This week we highlight a true Opera fan. He started a My Opera blog to highlight Opera skins he was making, and a year after he"s still going strong! :love:


His primary skin Z1-TEN went final a while back, but his experimental skin, the Z1-Glass skin might be what you recognize him for! :yes:


We can"t wait to see what"s next from Z1-AV69, this week"s member of the week! :cheers:


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

شنبه 88/12/8  ساعت 8:39 عصر

Winter Photo Contest Winners

Earlier this year, we kicked off the Winter Photo Contest, looking for the best winter photos. We were taken by surprise by the amount of submissions, so we"d like to thank everyone for submitting amazing winter shots! :cheers:


It wasn"t easy narrowing the submissions down to one winner in each category, but we believe the winning entries have all the elements we were looking for. :)


We don"t want any of our honorable mentions to leave empty handed, so we"re giving away an Opera goodie bag as a token of our appreciation for their great skills in photography. :yes:


Without further ado, here are the winter photo contest winners!


Best photo:


WinnerWinter shot from a winter day in Kalingrad, Russia.


Honorable mentions:


2Cherries? On a tree? During winter? We"re intrigued...


3Fantastic cold blue scenery.


4You don"t get more melancholy than this. Even for a tree.


5Look up.


6The fountain is starting to struggle at zero below temperatures... Nice shot by musickna!


7Cross country skiing in white wintery scenery!


8Like something from the "70s, this shot is a favorite.


9Winter and Opera red. You don"t need much more than that!


10Hooray! This snowman sure is happy about the snow. :-)


11Awesome picture from the Palmerston Park in Dublin, Ireland.


12Waiting for the train in Urasa-Niigata, Japan.


13Snow huts. We hope it"s warm on the inside.


14A frozen lake. Or maybe an early sign of spring?


15You don"t want your car to be stranded on this lonely road!


16Early morning winter landscape. Great shot!


We were also looking for the best photo manipulation. Even though there were not as many submissions in this category, the quality was really high. :)


Best photo manipulation:


WinnerFreezing cold.


Honorable mentions:


2Roof view with an edge.


3X marks the spot.


4Divine feeling.


5Great pastel color pallette.


نظر شما( )
?شهرستان مهر -- سید مصطفی برهانی نسب

شنبه 88/12/8  ساعت 8:39 عصر

Come get your pins and posters

We realize not everyone has access to a high-quality printer for the "Show me the World" contest, so we thought we"d help out with these awesome Opera posters and pins:


Opera pins & posters

The icon is printed on both sides and the pins say "Love your browser" with a picture of the Opera icon.


If you want a free poster and some pins simply leave a comment why you would like a free poster and pins. We"ll contact 50 of you (randomly based on amount of comments) for shipping details. :cool:


نظر شما( )
<   <<   166   167   168   169   170   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

چگونه کتابخوان تر شویم؟
دانستنی های کوتاه
دانــستـــنی هـای جـــــالـــــــب
جهان در صدسال
28جمله از دکتر حسابی
الماس های معروف دنیا
معنی گلها
انیشتن
راز شمع (( در درمان و ارزو ها))
یا ذهن می تواند آینده را پیش بینی نماید؟
موبایل ومغز
آیا می دانید
خودرو و رنگها
نامگذاری محلات قدیمی تهران
پرچمدار ارتباطات با دور
[همه عناوین(1944)]

بالا

  [ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

288204

بازدید امروز

134

بازدید دیروز

91

حضور و غیاب
یــــاهـو


 RSS 


 درباره خودم


 لوگوی وبلاگ

شهرستان مهر*** انجمن مهندسان

 پیوندهای روزانه


 اوقات شرعی

 فهرست موضوعی یادداشت ها

 لینک دوستان

مهندسی مکانیک
بی تاب

لوگوی دوستان




اشتراک